سگنوشت

ما که هیچ جهان نمی دهدمان محل سگ!

سگنوشت

ما که هیچ جهان نمی دهدمان محل سگ!

100T

هرگز نویسنده ی قابلی نخواهم شد...

اما میدانم روزی خواهد رسید ...

که به نوشته هایم نخواهم خندید...

دلم برای خودم می سوزد ...

گاهی با حس ترحم نوشته های خودم را می خوانم...

حس ترحم...

بر نویسنده ای بی خواننده...

که خودکار بیک 100 تومانی اش از نوشته هایش بیشتر می ارزد...

و علی رغم همه ی تنهاییش...

هنوز روح سرکش خود را به حراج نگذاشته است...




متن فوق " ننه من غریبم بازی " محض می باشد...


LoSt

من گم شده ام...

مثل همان روز کودکی در پارک ارم...

سر تا پا لرزان از ترس هرگز پیدا نشدنم...

با این تفاوت که گریه نمی کنم...

و پدر و مادرم را با فریاد صدا نمی زنم...

و از غریبه ها نمی ترسم...

فقط نگاه می کنم...

و گاهی به امید پیدا شدن به سویی سگ دو می زنم...

می ایستم و باز نگاه...

این جا کجاست؟

ReversE

با خودم عهد بسته ام هر تصمیمی که می گیرم کاملا بر عکس عمل کنم بلکه شاید زندگی ما از این رو به آن رو شود...

تا امروز که هر چه اراده نمودیم عمل فرمودیم.

حاصلش این است که مشاهده می فرمایید.

از این به بعد هر وقت خواستم ننویسم می نویسم...

مثل همین الان...

1 بعد از نصف شب...





از سرنوشت سگی ما همین نشانه بس که از هر چیز استخوانش نصیب ما می شود.

ته تفاله ی همه ی زیبایی های زندگی...


والسلام

HALLVA

نوروز بار دیگر کهنه روز شد...

  ما کهنه تر شدیم... و دل آزارتر...

 در بازاری که هر روز نو و نوتر ها را به خود می بیند...

 می تازیم بی هیچ درنگی و نیم نگاهی به پشت سر... 

و می بازیم قطعا اگر چنین بتازیم... 

از این رو که گاهی باید فقط ایستاد و نگاه کرد... و از ایستادن نترسید...

 ته این مسیر حلوا خیر می کنند...

 حلوای ما را... 

عجله نشاید...

NO! ROOZ

علت این که ایام نوروز در یکی دو سال اخیر به شکل مهیبی غمناک بوده انتظار ویژه ایست که نوروز هرگز نمی تواند آن را برآورده کند.

انتظار روزها و شب های ویژه... 

پیشامدهای هیجان انگیز...

شادی محض...

فراغ بال...

البته نوروز هرگز نخواهد توانست چنین باشد...

مگر به برکت ثروت و سلامتی...

که در آن صورت... 



هر روزتان نوروز


خواهد بود



پی نوشت :

سال هاست سکه در هفت سین سروری می کند...